مشکلات ازدواج مجدد
مشکلات ازدواج مجدد
يكي از مهمترين حوزههاي جامعهشناسي، مطالعه خانواده و ازدواج است. ازدواج نهادي است كه از طريق آن مرد و زن با هم پيمان زناشويي ميبندند، اما اين پيوند ممكن است به دلايلي منجر به شكست شود و يا با فوت يكي از زوجين از هم گسيخته گردد.
جدايي زن و مرد از يكديگر، مشكلات زيادي را بر سر راه فرد طلاق گرفته و يا همسر از دست داده قرار ميدهد و چنانچه زندگي زناشويي جديدي آغاز گردد، تا حدودي شرايط زندگي افراد ياد شده، تغيير خواهد كرد.
زمانی که یک جوان برای ازدواج دچار مشکل میشود و سنش بالا میرود، همه به فکر چارهاندیشی میافتند، اما این نگرانی در مورد افرادی که یکبار ازدواج کردهاند و دوباره تنها شدهاند، کمتر صدق میکند و این در حالیست که مجرد شدن مجدد بسیار سختتر است.
موضوع ازدواج مجدد قابل بحث نیست مگر آنکه آنرا در بستر فرهنگ و اجتماع مورد بررسی قرار دهیم. برای شناخت عوامل و موانع فرهنگی – اجتماعی ازدواج مجدد باید به ساختار اجتماعی جامعه که تحتتأثیر فرهنگ آن هم قرار دارد، توجه شود.
جامعهشناسان معتقدند پدیده اجتماعی خاص را جز در متن اجتماع نمیتوان بررسی کرد؛ همانطور که کارکرد یک عضو از بدن را بدون در نظر گرفتن رابطه آن در کل بدن نمیشود تبیین نمود.
ما نمیتوانیم یک نگاه کامل و همهجانبه به پدیدهای چون ازدواج مجدد داشته باشیم، مگراینکه کلیه عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر از آن را مورد توجه قرار دهیم.
یکی از عواملی که در احتراز یا اقدام به ازدواج مجدد یک فرد بیوه نقش دارد، نگرش جامعه و خانواده آن فرد نسبت به این موضوع است، زیرا تصمیمات فردی حتی در حوزههای خصوصی و شخصی زندگی تحتتأثیر نگاه جماعتی است که در میان آنها زندگی میکنیم.
نگرش منفی افراد جامعه نسبت به فرد طلاق گرفته، میتواند مشوق فرد برای تأهل دوباره باشد. از طرفی نگاه منفی جامعه به فردی که مجدد ازدواج میکند، می تواند باعث شود تا فرد علیرغم میل باطنیاش به ازدواج مجدد، از آن خودداری کند. شايد بتوان اين تأثيرپذيري از نگرش جامعه را بر اساس تئوري وجدان جمعی دوركيم توجيه نمود.
«وي معتقد است كه بخش عمده حالات وجداني ما از طبيعت روانشناسي انسان به طور كلي مشتق نميشود، بلكه نتيجه طرز برخورد افرادي است كه بهم پيوستهاند و يكديگر را تحتتأثير قرار ميدهند و بر حسب تعداد و دوري و نزديكي از يكديگر، اين اثر متقابل، كم و زياد ميگردد. از آنجا كه اين وجدان جمعي حاصل زندگي گروهي است، تنها ماهيت گروه ميتواند آن را توجيه كند. بنابراين به نظر وي حجم و تراكم گروه نيز در چگونگي ظهور وجدان جمعي مؤثر است»
تفاوت نگاه به موضوع ازدواج مجدد در جوامع مختلف و همچین در یک جامعه در زمانهای مختلف، باعث میشود افراد تحتتأثیر آن رفتارهای متفاوتی نشان دهند.
نگاهی به جوامع غربی نشان ميدهد كه در آن جوامع ازدواج، طلاق و تشکیل مجدد زندگی امری طبیعی و عادی تلقی میشود. کسی که همسرش را به هر دلیل از دست میدهد، میتواند خیلی زود بدون ترس از قضاوت دیگران، مجدد وارد یک رابطه شده و ممکن است خیلی سریع ازدواج کند.
حتی در صدر اسلام نیز در جوامع عربی چنین بود. شاید به دلیل جنگهای زیاد و زنانی که بیوه میشدند، ازدواج مجدد کاملاً طبیعی بود. علاوه بر مردانی که بدون زن نمیماندند، در اغلب موارد زنان هم بعد از اتمام عده دوباره تشکیل خانواده میدادند.
در دو مثال فوق به خاطر شیوع ازدواج مجدد، اين امر طبیعی تلقی میشود، اما در کشور ما با آنکه یک کشور اسلامی است، تحتتأثیر فرهنگ مردم و به دلیل عدم شیوع آن، چنین دیدگاهی جایز نيست مخصوصاً نسبت به خانمها.
متأسفانه بازدارندههای اجتماعی در کشوری مثل ایران برخلاف طبیعت انسانی عمل میکنند، زیرا فردی که تنها شده است همان نیازهایی را دارد که زمانی بخاطرش ازدواج کرده است. نیاز به ازدواج یک امر طبیعی است، ولی عوامل فرهنگی در برخی موارد بر آن غلبه میکند.
به طور کلی انسان در طول تاریخ یاد گرفته است که سائقهای طبیعیاش را در قالب فرهنگ و قواعد مورد پسند عموم ریخته و شکل موجه به آن دهد.
پس با توجه به شناختی که از فرهنگ خودمان داریم، جای تعجب نیست که اقدام به ازدواج مجدد در گروه زنان مخصوصاًً زنانی که در سنين بالاتر و با وجود فرزندان، تنها شدهاند، کمتر باشد؛ زیرا اگر فرد طلاق گرفته يا همسر از دست داده برخلاف انتظار جامعه عمل نمايد، با تنبيه جامعه مواجه ميشود. به عنوان مثال در مورد زنان ممكن است از طرف جامعه طرد شوند، تحت فشار نگاههاي آزاردهنده افراد جامعه قرار گيرند، به لحاظ حقوقي، حضانت فرزندانشان را از دست بدهند، از حقوق و مستمري شوهر فوت شده محروم شوند و یا با بيمهري و عدم حمايت خانواده يا فرزندان روبرو گردند. البته این موضوع در خانوادههای مختلف، سطح مالی و فرهنگی مختلف و در شهرهای گوناگون با يكديگر تفاوت دارد.
با توجه به توضیحات فوق، مشکلات یک بیوه در جامعه ما به تفکیک جنسیت به شرح زیر است:
مشکلات مردان برای ازدواج مجدد
– اگر همسرش فوت شده باشد، در صورت اقدام خیلی سریع برای تشکیل مجدد خانواده، به بیمهری و عدم علاقه به همسر قبلی خود متهم میشود.
– اگر همسرش طلاق گرفته باشد و خیلی زود برای ازدواج دوم اقدام کند، ممکن است شائبه حضور فرد جدید از قبل از جدایی در زندگی آن مرد پررنگ شود و اطرافیان گمان کنند علت جدایی آن مرد، ازدواج با همسر فعلیاش بوده است.
– در صورت داشتن فرزند، باید فرزندش نیز با این عمل موافق بوده و شخص بعدی را به عنوان نامادری بپذیرد.
– یکی دیگر از مسائلی که مردان طلاق گرفته با آن روبهرو هستند ،پرداخت مهریه است. گاهی تا سالها بعد از طلاق، پرداخت مهریه و یا نفقه کودکانی که با مادرشان زندگی میکنند، مشکلات اقتصادی را برای مرد ایجاد میکند.
اما همانطور که اشاره شد، در جامعه ما ازدواج مجدد مردان پذیرفتهشدهتر بوده و مشکلات کمتری به همراه دارد، زیرا هم به جهت عدم منع قانوني و هم بدان جهت كه عرف جامعه و باورهاي عموم، ادامه زندگي مجردي، براي مرد بيوه يا طلاق گرفته را سخت و طاقتفرسا ميداند، بخصوص اگر داراي فرزنداني نيز باشد، حتی مردانی که سن و سالی از آنها گذشته نیز اگر برای ازدواج اقدام کنند، به علت آنکه افکار عمومی گمان میکند یک مرد نیاز دارد تا زنی به زندگیش سر و سامان دهد، باز هم ازدواج مجددش پذیرفته شده است.
مشکلات زنان برای ازدواج مجدد
با توجه بهاینکه فوت یا جدایی هر کدام شرایط خاصی را برای یک زن ایجاد میکند، ابتدا به مشکلات زنی میپردازیم که همسرش فوت شده است:
– در صورت فوت همسر، حتی اگر مدتی هم از آن گذشته باشد، زنی که مجدد قصد ازدواج دارد به بیمهری نسبت به همسر اولش محکوم میشود.
– خانواده همسر فوت شده ممکن است پذیرش مناسبی نداشته باشند و با نگهداری نوههایشان توسط یک ناپدری مخالفت کنند.
– گاهی پذیرش فرزندان در حالیکه خاطره خوش پدر را به همراه دارند، بسیار سخت است.
اگر زن از همسرش جدا شده باشد نیز با مشکلات خاص خود روبهرو میشود:
– در صورت جدایی از همسر، ازدواج دوم ممکن است حمل بر بوالهوسی و تنوعطلبی گردد؛ مخصوصاً اگر فرزندی داشته باشد.
– یک قانون نانوشته فرهنگی وجود دارد که زنی که فرزند دارد تا آخر عمر همان مهر مادری برایش کفایت میکند.
– برخورد همسر اول زن اصولاً نامناسب است. در بسياري موارد نگهداری و حضانت فرزند در صورتیکه زن ازدواج کند از او گرفته میشود. مخصوصاً اگر فرزندشان دختر باشد، ممکن است مرد به بهانه عدم اطمینان از ناپدری، از شب ماندن دخترش نزد مادر خود جلوگیری کند.
اما چیزی که هر دو گروه زنان با آن روبهرو هستند، نگاه منفی جامعه است؛ حتی اگر بیان نشود. فرهنگ ما به زنی که پا روی نیازهایش بگذارد و تنها به مادری فکر کند، نمره مثبتتری میدهد تا زنی که تصمیم بگیرد شرعاً و قانوناً به این تنهایی خاتمه دهد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.