پرورش مسئولیت در کودکان
وجود انسان های سرد و بی تفاوتی كه در تمدنی بی بند و بار و بی هدف غوطه می خورند ناشی از تربیتی است كه در آن احساس مسئولیت مطرح نبوده است .
با اندك تعمقی می توان دریافت كه علت اساسی بی توجهی به دردها و نابسامانی ها ، عدم نظارت عمومی، وجود تكیه گاه های فكری خطرناك چون عیسی به دین خود و موسی به دین خودنیست، بلكه ناشی از بی مسئولیتی و بهتر بگوییم فرار از مسئولیت و شانه خالی كردن از زیر بار آن است.
آن كس كه در برابر دردها سرگرم ظاهر سازی خویش و گرفتار درد” به من چه و به تو چه” است، بیمار است، بیمار بی تعهدی و بی مسئولیتی.
امروزه چه بسیار افرادی را شاهدیم كه از خود سلب مسئولیت می كنند تا از كشمكش های ذهنی، خود را رهایی بخشند و از قید تلاش ها و فعالیت های خسته كننده، خویش را نجات دهند .
بعضی مردم از مسئولیت می گریزند تحت این دلیل تراشی كه زمینه مساعد نیست؛ بعضی به این عنوان كه اكنون مصلحت نیست و بالاخره عده ای تحت این عنوان كه دیگر تلاش هامؤثر نیست .
دامنه این بی مسئولیتی حتی والدین را در زمینه تربیت فرا گرفته و پدر و مادر از این كه فرزندان مسئول و متعهد نمی پرورند متأثر هستند. آنها معیارها را در سلامت و نقص كودكان اشتباه گرفته اند، كمبودهای جسمی را به حساب می آورند ولی كمبودهای اخلاقی و روانی را نقص به حساب نمی آورند. اگر مادری فرزند خود را بر اثر حادثه ای دست و پا عاجز و یا كور و كر ببیند، بیتابی می كند وناله سر می دهدوهمیشه اندوهگین و دلشكسته است؛ ولی همین مادر از این كه فرزندش دچار ورشكستگی اخلاقی است و از لحاظ مسئولیت و تعهد دچار نارسایی، متأثر نیست و این در جنبه ی ارزیابی درك و فهم والدین و طرز برداشت و تلقین آنها دردناك است.