” دوره ای فشرده برای یافتن جای خود در دنیا “
کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم ، یکی از بهترین کتابهایی است که در زمینه روانشناسی نوشته شده است . برخی از افراد در سنین مختلف تصمیماتی را میگیرند که انجام آنها می تواند برایشان خطرناک باشد، برخی دگیر باید کاری را انجام دهند و تصمیم به انجام کار جدید را دارند اما دچار تردید و شک هستند و همین مسئله باعث میشود که در زندگی با شکست روبهرو شوند و پس از مدت کوتاهی پشیمان شوند.
در قسمتی از کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم میخوانیم :
فرصتها بیشمار هستند . در هر زمان و مکان شما میتوانید به پیرامون خود نگاه کرده و مشکلات را شناسایی کنید و برای حل آنها اقدام کنید.
یک کارآفرین کسی است که همیشه به دنبال مشکلات میگردد تا آنها را به فرصت جدید تبدیل کند، او روشهای خلاقانه متعددی را برای استفاده بهینه از منابع محدود جستجو میکند تا به اهداف خود برسد.
دیدگاه اغلب مردم به مشکلات این است که هیچ راه حلی برای آنها وجود ندارد و به همین دلیل است که راهحلهای خلاقانه که دقیقا پیش چشمشان است را نمیبینند.ذهن خلاق و کارآفرین، کلید هر مشکل است، از چالشهای کوچک روزمره تا بحرانهای فراگیر جهانی که نیازمند توجه و تلاش همه ساکنان این کره خاکی است.
در واقع کارآفرینی یعنی ایجاد طیف گستردهای از مهارتهای زندگی، از رهبری گرفته تا عضویت در یک تیم برای مذاکره، خلاقیت و تصمیم گیری.
موضوع کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم :
کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم، نقل ماجراهای جذاب و حیرتانگیز افرادی است که نویسنده در مقام استاد، محقق ومشاور و…. با آنها سروکار داشته است.
بعضی از این ماجراها در کلاسهای دانشگاهی، برخی در حوزهی مدیریت و اجرا و برخی در طول زندگی اتفاق افتاده اند.
وجه مشترک همهی آنها این است که بر تمامی الگوها و فرضیات از پیش تعیین شده در ذهن خود خط کشیده و با چشم اندازی کاملا متفاوت به همه چیز نگریستند و در تلاش برای رسیدن به رویاهایشان هستند .
در نتیجه موقعیتهای به ظاهر پیش پاافتاده و کم اهمیت را به فرصتهایی تبدیل کردند که هرگز در تصورشان نبود.
پروفسور تینا سیلیگ، در این جا همهی قوانین گذشته را دور میریزد و با ارائهی قوانینی جدید و نو تفکر خارج از عرف به آموزش میدهد.
او دربارهی این کتاب مینویسد : ” ذهن ناهوشار را میتوان به کامپیوتری تشبیه کرد که بعضی از دادههای آن نادرست است و گوش دادن به این کتاب فرصتی است تا تمایلاتی را که نسبت به زندگی دارید دقیقتر بنگرید و از شر بسیاری از الگوهای معیوب گذشته که در عمق وجودتان دیشه دارند رها شوید . آنگاه خواهید دید که در روابطتان با مردم، ایدهها و اشیا معنایی متفاوت پیدا خواهید کرد .
فصلهای کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم :
- فصل اول: یکی بخر، دوتا ببر
- فصل دوم: سیرک وارونه
- فصل سوم: مایو یا مرگ
- فصل چهارم: لطفا کیف پول خود را بیرون بیاورید
- فصل پنجم: سس سری سیلیکون ولی
- فصل ششم: امکان ندارد…. مهندسی رشته دخترهاست
- فصل هفتم: تبدیل لیموناد به هلی کوپتر
- فصل هشتم: بهترین افراد را برای انجام کارها انتخاب کنید
- فصل نهم: این مبحث از پرسشهای امتحانی است
- فصل دهم: محصولات تجربی
کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم حاوی چه نکاتی است :
- پس از ورود به دنیای کار بعد از دانشگاه، مشکلات را به عنوان فرصت در نظر بگیرید.
- در انتظار چالش یافتن راهحلهای جدید و ابتکاری باشید.
- در اطراف خود به دنبال چیزهایی بگردید که میتوانید بهبود بخشید و نیز به دنبال ابزار مورد نیاز برای حل مشکلات.
- برای داشتن حداکثر تجربیات جدید به دنبال فرصتهای تازه باشید و درک خود را از جهان اطراف وسعت بخشید.
- اجازه دهید شکست بخورید. پذیرش ریسک به شما اجازه میدهد که در راههایی که به نظرتان ناممکن است موفق شوید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.