فصل سوم
داستان نژاد بشر، داستان مردان و زنانی است که خودشان را دست کم می گیرند.
آبراهام مازلو
تقریباَ 95 درصد از افراد جامعه به خیلی کمتر از آن چه در زندگی می خواهند رضایت می دهند، آرزو می کنند که ای کاش چیزهای بیشتری داشتند، با حسرت به زندگی شان ادامه می دهند و هرگز پی نمی برند که می توانستند تمام آن چه را که می خواستند، داشته باشند و تمام کارهایی را که دوست داشتند، انجام دهند.
از لحاظ مالی، فقط 5 درصد از ما موفق به خلق زندگی دلخواهمان می شویم و 95 درصد از ما در تمام زندگی مان همواره در تقلا خواهیم بود.
عبور از معمولی بودن و ملحق شدن به 5 درصدِ بالایی
مرحله ی اول: تصدیق جامعه ی 95 درصدی
درصد از افراد جامعه ی ما هرگز به زندگی مورد نظرشان دست پیدا نمی کنند. اگر نسبت به دیگر افراد جامعه طرز فکر و شیوه ی زندگی متفاوتی نداشته باشیم، باید همانند اکثر آن ها زندگی معمولی و توأم با تقلا، شکست و حسرت را تحمل کنیم.
معمولی بودن یعنی رضایت دادن به کمتر از آنچه واقعاَ خواهانش هستید و توانایی اش را دارید، و همچنین تقلا کردن در تمام دوران زندگی. هر روز بسیاری از مردم در حال تقلا کردن هستند و بسیاری از مردم به کمتر از آن چه واقعاَ لیاقتش را دارند رضایت می دهند. بسیاری از مردم نیز هر صبح از خواب بیدار می شوند و برای دستیابی به موفقیت، خوشبختی، عشق، کامروایی، سلامتی و رفاه مالی که واقعاَ آرزویش را دارند، تلاش و تقلا می کنند.
مرحله ی دوم: شناخت علل معمولی بودن
بعد از این که پی بردیم 95 درصد از افراد جامعه به کمتر از آن چه توانایی اش را دارند رضایت می دهند، تقریباً در همه ی جنبه های زندگی در تقلا هستند و هم چنین سطوح موفقیت، خوشبختی و استقلال مورد نظرشان را تجربه نمی کنند، مرحله بعد یافتن دلیل این اتفاقات است. برای اینکه این اتفاق برای شما رخ ندهد، باید بدانید چه چیزی باعث می شود که یک شخص، به یک زندگی معمولی رضایت دهد.
باید کشف کنیم که این افراد چه اشتباهاتی مرتکب شده اند و چه کارهایی را درست انجام نداده اند تا ما نیز دچار یک زندگی معمولی نشویم. اگر می خواهید زندگی فوق العاده ای را تجربه کنید که طراح آن خودتان هستید، باید دلایل اصلی معمولی بودن را بشناسید تا بتوانید از نزدیک شدن آن ها به زندگی تان جلوگیری کنید.
راه کارهایی برای غلبه بر معمولی بودن:
- سندرم آینه عقب
یکی از مهم ترین دلایل معمولی بودن موقعیتی است که من به آن سندرم آینه عقب می گویم. ضمیر ناخودآگاه ما مجهز به یک آینه ی عقب محدود کننده است که از طریق آن همواره یه گذشته بر می گردیم و خاطرات گذشته را مرور می کنیم. بسیاری از ما به اشتباه گمان می کنیم کسی که قبلاً بودیم همان است که امروز هستیم، بنابراین با توجه به محدودیت هایی که در گذشته داشتیم، خودمان را در زمان حال نیز محدود می کنیم.
ما اضطراب، ترس و نگرانی های دیروز را هم چون یک چمدان قدیمی و پوسیده با خود به امروز حمل می کنیم. وقتی با یک موقعیت خوب مواجه می شویم، سریعاً آینه عقب را بررسی می کنیم تا توانایی های گذشته مان را ارزیابی کنیم. ((نه، قبلاً هرگز چنین کاری را انجام نداده ام. هرگز به آن مرحله نرسیده ام. در حقیقت، بارها و بارها شکست خورده ام.)) اگر می خواهید از گذشته تان فراتر بروید و به آن سوی محدودیت هایتان قدم بگذارید، باید از نگاه کردن به آینه عقب دست بردارید و زندگی ای مملو از احتمالات نا محدود را در ذهنتان مجسم کنید. این الگو را بپذیرید که: آینده هرگز مشابه گذشته نیست.
برای خواسته هایتان محدودیت های غیر ضروری تعیین نکنید. از آن چه تا کنون به خودتان اجازه می دادید بزرگ تر فکر کنید. خواسته هایتان را به صراحت مشخص کنیدو این باور را در وجودتان القا کنید که دستیابی به آن ها با تمرکز و تلقین روزانه امکان پذیر است.
همیشه به یاد داشته باشید جایگاهی که هم اکنون در آن هستید، نتیجه ی کار هایی است در گذشته انجام داده اید، اما موقعیتی که در آینده خواهید داشت، کاملاً به این موضوع بستگی دارد که از این لحظه به بعد، انتخاب می کنید، که چه کسی باشید. - فقدان هدف
اگر از یک شخص معمولی بپرسید که اهدافش در زندگی چیست، با یک نگاه متعجب یا پاسخی مانند ((نمیدانم)) روبرو خواهید شد. اگر همین سؤال را از شما بپرسم، چه جوابی می دهید؟ یک شخص معمولی نمی تواند هدف زندگی اش را به زبان آورد؛ همان دلیل قانع کننده ای که او را وادار می کندتا هر روز از خواب بیدار شود و برای به انجام رساندن مأموریتش در زندگی اقدامات لازم را انجام دهد.
به علاوه یک شخص معمولی فقط به فکر روز جاری است و هدفی بالاتر از زنده ماندن ندارد. بسیاری از مردم صرفاً روی گذراندن روز جاری تمرکز می کنند، مسیری را انتخاب می کنندکه کمترین مقاومت و مخالفت را شامل شود، به دنبال لذت های کوتاه مدت در طول مسیر هستند، و از هر گونه رنج و زحمتی که ممکن است موجب رشدشان شود، پرهیز می کنند.
برای غلبه بر این دلیل معمولی بودن، نیاز به یک هدف دارید و هدفتان می تواند هر چیزی باشد، که در شما انگیزه ایجاد کند تا هر صبح از خواب برخیزید و در راستای هدفتان قدم بردارید. می دانم این درخواست که همین حالا برای خودتان هدفی را تعیین کنید می تواند تا حدودی چالش بر انگیز باشد، اما به یاد داشته باشید که باید این کار را انجام دهید و اولین هدفتان ساده و حتی کوچک باشد.
به یاد داشته باشید که قرا نیست هدفتان را کشف کنید، بلکه باید این را خلق کنید و تصمیم بگیرید که می خواهید هدفتان چه چیزی باشد. به عبارت دیگر، بر روی رشد و پیشرفتتان تمرکز کنید، تا جایی که می توانید بهترین خودتان باشید. هدفتان را در جایی یادداشت کنید که هر روز آن را ببینید.
وقتی زندگیتان را وقف هدفی می کنید که بزرگ تر از مشکلات شماست، مشکلاتتان نسبتاً بی اهمیت جلوه می کند و می توانید به راحتی بر آن ها غلبه کنید. - وقایع منزوی کننده
این فرآیند زمانی رخ می دهد که ما به اشتباه گمان می کنیم که انتخاب ها و اقدامات ما در زندگی تنها در لحظه ای خاص یا موقعیتی ویژه تأثیر گذار هستند. هر بار که در عوضِ کار درست، تصمیم می گیرید که کار درست را انجام دهید و پیرو تعهداتتان باشید،
خصوصاً زمانی که علاقه ای به آن کار ندارید، انضباط رفتاری فوق العاده ای را ایجاد می کنید که برای، دستیابی به نتایج بزرگ در زندگیتان الزامی است. انضباط رفتاری، خالق سبک زندگی است.
برای مثال، وقتی زنگ ساعت به صدا در می آید و ما دکمه ی تأخیر را می زنیم (کار آسان)، به اشتباه گمان می کنیم که این کار فقط بر روی آن لحظه تأثیر گذار است. واقعیت این است که این نوع اقدامات ضمیر ناخودآگاه ما را طوری برنامه ریزی می کنند که احساس کنیم دنبال نکردن کارهایی که قصد انجام شان را داشتیم، مشکلی را به وجود نمی آورد. - فقدان مسئولیت پذیری
پیوند بین موفقیت و مسئولیت پذیری انکار ناپذیر است. همه ی افراد بسیار موفق، از مدیران ارشد شرکت ها گرفته تا ورزشکاران حرفه ای، از میزان مسئولیت پذیری بالایی برخوردار هستند. مسئولیت پذیری یعنی برای انجام کاری یا پیامدی در قبال شخص دیگری پاسخگو باشیم.
مسئولیت پذیری به زندگی ما نظم می بخشد و موجب می شود تا پیشرفت کنیم و نتایج مطلوبی را به دست آوریم که در غیر این صورت قادر به دستیابی به ان ها نبودیم. - حلقه ی تأثیر گذاری معمولی
تحقیقات نشان داده است که ما شبیه میانگین پنج نفری می شویم که بیشتر وقتمان را با آن ها سپری می کنیم. کسی که وقتتان را با او سپری می کنید ممکن است تعیین کننده ترین عامل در شکل گیری شخصیت و کیفیت زندگی شما باشد. اگر در اطرافتان افراد تنبل، سست اراده و بهانه گیر وجود داشته باشد، به ناچار شبیه آن ها خواهید شد. اگر با افراد مثبت و موفق وقت بگذرانید، بی تردید نگرش ها و عادت های موفقیت آن ها بر روی شما تأثیر گذار خواهد بود و شما بیشتر و بیشتر شبیه آن ها خواهید شد. - فقدان پیشرفت شخصی
جیم ران یکی از بهترین مربی های من بود و فلسفه های متحول کننده ی بسیاری را به من آموخت. بهترین درسی که از او آموختم این بود: سطح موفقیت ما به ندرت از سطح پیشرفت شخصی مان بالاتر می رود، چرا که موفقیت چیزی است که ما با شخصی که به آن تبدیل می شویم، جذبش می کنیم. به عبارت دیگر، سطح موفقیت شما در همه ی جنبه های زندگی به ندرت از سطح پیشرفت شخصی شما ( دانش، مهارتها، اعتقادات، عادت ها…) فراتر می رود و معمولاً در موازات آن است.
همیشه به یاد داشته باشید که اگر زمانی را به پیشرفت شخصی مان اختصاص ندهیم مجبور می شویم تا برای رنج و تقلا زمان بگذاریم. صبح جادویی زمان کافی برای پیشرفت شخصی فوق العاده را در اختیار شما قرار می دهد. - فقدان ضرورت
مهم ترین دلیل معمولی بودن و عدم بهره گیری از تمام قوا که موجب می شود 95 درصد از افراد جامعه ی ما قدرت خلق و حفظ زندگی مطلوبشان را نداشته باشند این است که بسیاری از افراد برای بهبود خودشان و زندگیشان هیچ گونه ضرورت و فوریتی ندارد.
اگر امروز متعهد نشوید تا به شخصی تبدیل شوید که می تواند زندگی فوق العاده ی مورد نظرتان را خلق کند، چه چیزی باعث می شود که گمان کنید فردا، هفته ی بعد، ماه بعد و یا حتی سال بعد، اوضاع تغییر می کند؟ نه، هرگز چیزی تغییر نمی کند. و به همین دلیل است که باید همین امروز دست به کار شوید.