این روزها شیوه خاصی از فرزند پروری وجود داردکه به نحوی دارد بچه ها را تباه می کند. فرصت پرورش دادن خودشان را از آنها می گیرد.
منظورم این است که ما زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد والدین می کنیم که به اندازه کافی درگیر آموزش یا تربیت فرزندشان نیستند. از سوی دیگر باز هم آسیب زیادی در جریان است.
جایی که والدین احساس می کنند که فرزندی نمی تواند موفق باشد مگر اینکه پدر یا مادر در هر موقعیتی محافظ و پیش گیرنده باشند؛ ناظر بر هر اتفاقی و هر لحظه را به صورت جزئی کنترل کنند ؛
فرزندشان را به سمت زیرمجموعه ی کوچکی از دانشگاهها و شغلها هدایت کنند. ما در کارهای فرزندمان حدی از کمال را انتظار داریم که هیچ وقت از خود ما انتظار نمی رفت.
در کودک چک لیستی ما می گوییم که خوشحالی آنها را می خواهیم اما زمانی که از مدرسه به خانه می ایند چیزی که بیشتر وقتها در موردش از آنها می پرسیم در درجه اول کار در خانه و نمراتشان است.